علامه مجلسی فرزند هفت ساله ای بود که با پدر خود به مسجد آمد و با سوزنی که در دست داشت، مشک آب سقایی را سوراخ کرد.
سقا صدایش را به اعتراض بلند کرد.
پدر علامه که فوق العاده نگران شده بود، وقتی به خانه آمد، به همسرش گفت:
- من در تربیت این کودک، کوتاهی نکردم، اما توجه باید کرد که کار امروز کودک ما بی حکمت نمی باشد.
زن اندکی فکر کرد و سپس پاسخ داد:
- آری ؛ کوتاهی از من است، وقتی که این کودک را در رحم داشتم، رفتم منزل همسایه و در آنجا چشمم به اناری که بر درخت آنها بود، افتاد. من که هوس خوردن انار کرده بودم، بدون اجازه ، سوزنی در انار درخت آن ها فرو بردم و از آب آن مکیدم.
پدر علامه گفت:
- موضوع روشن شد؛ همان مکیدن انار که حرام بوده است، سبب شد که امروز سوزنی به مشک سقا بزند!!